زیباترین اشعار درباره قدم زدن

به گزارش وبلاگ گردشگر مدرن، شعر درباره قدم زدن در ادبیات کهن به معنای گام برداشتن و کوشش کردن برای رسیدن به مقصود بوده اما در شعر معاصر بیشتر دارای مضمون عاشقانه است.

زیباترین اشعار درباره قدم زدن

شعر درباره قدم زدن در ادبیات کهن گام برداشتندر راه رسیدن به مقصود و به معنای کوشش کردن است؛ در ادبیات عرفانی شاعر قدم زدندر راه حق تا رسیدن به مراحل بالای سیر و سلوک را ضروری می داند و منظور قدم زدن روحاست. در شعر معاصر به قدم زدن از منظر عملی برای برطرف دلتنگی نگریسته شده و شعر در خصوص قدم زدن مضمونعاشقانه دارد. شعرهای کهن، گلچین شعر نو، ترانه و سایر انواع شعری مرتبط با قدم زدن را در وبلاگ گردشگر مدرن بخوانید.

گلچین شعر درباره قدم زدن در قالب های سنتی

مرا در وادی حیرت چرا دارید سرگردان

مرا یک تن ز چندین خلق گو یک بار بنمایید

شما عمری درین وادی به تک رفتید روز و شب

ز گرد کوی او آخر مرا آثار بنمایید

چه گویم جمله را در پیش راهی بس خطرناک است

دلی از هیبت این راه بی تیمار بنمایید

چنین بی آلت و بی دل قدم نتوان زدن در ره

اگر مردان این راهید دست افزار بنمایید

به رنج آید چنان گنجی به دست و خود که یابد آن

وگر هستید از یابندگان دیار بنمایید

درین ره با دلی پر خون به صد حیرت فروماندم

درین اندیشه یک سرگشته چون عطار بنمایید

عطار نیشابوری

✦✦✦✦✦✦

ای دهان تو خود دهانه دوزخی

وی جهان تو بر مثال برزخی

نور باقی پهلوی جهانی دون

شیر صافی پهلوی جوهای خون

چون درو گامی زنی بی احتیاط

شیر تو خون می شودر از اختلاط

یک قدم زد آدم اندر ذوق نفس

شد فراق صدر جنت طوق نفس...

مولانا

✦✦✦✦✦✦

گفت: ترکم می نماید! در زیر باران دور شد

یک قدم برداشت اما یک خیابان دور شد

گریه می کردم که شاید رد شود آرام تر

رو که برگرداند، خندید و شتابان دور شد

تا قدم برداشتم فهمیدم این بی فایده است

مثل تعقیب سرابی در بیابان، دور شد

هر کجا رفتم همان تصویر در ذهنم نشست

هر کجا رفتم، خیابان، پارک، ایوان... دور شد

در توهم های بعد از رفتنش، پنداشتم :

او قدم برداشت، اما این خیابان دور شد

قصه تلخ مرا مسعود خان خواهد نوشت :

باز داش آکل تلف شد، باز مرجان دور شد !

پیغام آقایی

✦✦✦✦✦✦

ای کاش می شد با تو ساعت ها قدم زد

از راه آهن تا شمیران زیر باران ...

باور کن از تو دست شستن کار من نیست

عشق تو می شود دو چندان زیر باران

وقتی دعا در زیر باران مستجاب است

دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران

کاظم بهمنی

✦✦✦✦✦✦

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو

باشد که خستگی بشود شرمنده تو

در دفتر همواره من ثبت می شود

این لحظه ها عزیزترین یادگار تو

تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من

می خواستم که گم بشوم در حصار تو

احساس می کنم که جدایم نموده اند

همچون شهاب سوخته ای از مدار تو

آن کوپه تهی منم آری که مانده ام

خالی تر از همواره و در انتظار تو

این سوت آخر است و غریبانه می رود

تنهاترین مسافر تو از دیار تو

هر چند مثل اینه هر لحظه فاش تر

هشدار می دهد به خزانم بهار تو

اما در این زمانه عسرت مس مرا

ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو

از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم

نفرین به روزگار من و روزگار تو

محمدعلی بهمنی

دوبیتی و رباعی با موضوع قدم زدن

زین پیش اگر دم از جنون می زده ام

وانگه قدم از چرا و چون می زده ام

عمری بزدم این در و چون بگشادند

دیدم ز درون در برون می زده ام

✦✦

ای دوست به دوستی قرینیم تو را

هرجا که قدم نهی زمینیم تو را

در مذهب عاشقی روا کی باشد

عالم تو ببینیم و نه بینیم تو را

مولانا

✦✦✦✦✦✦

درست مثل من از عشقِ خود پشیمان بود

زنی که پشت بهار دلش زمستان بود

زنی که شعر برایش کم است و می باید

برای لمس قدم های او خیابان بود

امید صباغ نو

✦✦✦✦✦✦

قدم می زد غمت در ریشه هایم

زدی سنگ و شکستی شیشه هایم

تو و دلگرمی آغوش خسرو

من و کوه و صدای تیشه هایم

سلیمان رحمت

✦✦✦✦✦✦

مرا در انتظاری جاودان کاشت

قدم سمت جهانی تازه برداشت

دلم آیینه دلبستگی بود

محل ِسنگ بر آیینه نگذاشت

احسان افشاری

✦✦✦✦✦✦

فکر کن! در شلوغی تهران

عصر پاییز... در به در باشی

شهر را با خودت قدم بزنی

غرقِ رؤیای یک نفر باشی

پویا جمشیدی

تک بیتی های ناب در خصوص قدم زدن

وحشی ز حرم در قدم دوست قدمنه

حاجی تو برو خشت و گل خانهنگه دار

وحشی بافقی

✦✦✦✦✦✦

در حقیقت گر قدم خواهی زدن

محو گردی تا که دم خواهیزدن

عطار

✦✦✦✦✦✦

دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر

حافظ

✦✦✦✦✦✦

قدم بر نردبانی نه دو چشم اندر عیانی نه

بدن را در زیانی نه که تا جان را بیفزایی

مولانا

✦✦✦✦✦✦

ای که پای رفتنت کندست و راه وصل تند

بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی

سعدی

✦✦✦✦✦✦

ای نفس صبحدم، گر نهی آنجا قدم

خسته دلم را بجو در شکن موی دوست

امیرخسرو دهلوی

✦✦✦✦✦✦

همه موسم تفرجبهچمن فرایند و صحرا

تو قدم به چشم من نِه،بنشین کنار جویی

فصیح الزمان شیرازی

✦✦✦✦✦✦

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم

آتش گرفتماز تو و در صبحدم زدم

✦✦

شبی بخواب دیدمت... میانِ تنگِ کوچه ها

قدم زنان قدم زنان تو را به خانه می برم

حسین منزوی

✦✦✦✦✦✦

ای که همزاد سرابی، شک به عقلم نموده اند

از زمانی که به سمت تو قدم برداشتم

جواد منفرد

✦✦✦✦✦✦

سخت زانوی من از بار غمت سست شده است

می شوم بی تو قدم پشت قدم رسواتر

حسین دهلوی

✦✦✦✦✦✦

امشب اما دو قدم آمده ای سمت دلم

تا که من دور شوم صد قدم از تنهایی

محمدرضا طاهری

✦✦✦✦✦✦

فکر کردی چیست موزون می نماید شعر مرا؟

در قدم برداشتن های تو دقت می کنم

کاظم بهمنی

✦✦✦✦✦✦

آمد بهار و عید گذشت و نخواستی

یک دم قدم به چشم گهرزا گذاریم

سیمین بهبهانی

✦✦✦✦✦✦

ز چشم سایه، خدا را،قدم دریغ مدار

که خاک راه تو را عینتوتیا دانست

هوشنگ ابتهاج

✦✦✦✦✦✦

بی هیچکس بیا که تو ومن شویم و بس

بی من کنار سایه خودهم قدم نزن

مهدی فرجی

✦✦✦✦✦✦

هر قدم دورتر شدی ازمن، ده قدم دورتر شدم از او

علت شک سجده هایم را،مُهر رکعت شمار می فهمد

امید صباغ نو

✦✦✦✦✦✦

قدم های مرا باران بهسمت خانه تان آورد

به دستم شاخه یاسی بهرنگ دوستت دارم

جلیل صفربیگی

✦✦✦✦✦✦

تو را هوای به آغوشمن رسیدن نیست

وگرنه فاصله ما هنوزیک قدم است

✦✦

باز با خوف و رجا سویتو می آیم من

دو قدم دلهره دارم،دو قدم دلتنگم

فاضل نظری

✦✦✦✦✦✦

فرصت برای با تونشستن، قدم زدن

آماده باش فرصت پروازبال هاست

نغمه مستشارنظامی

✦✦✦✦✦✦

با قدم هایِ سست واجباری، با سکوتی به وسعتِ غم هام

از راستا تو را ندیدن ها،از همان قهوه خانه می گذرم

صنم نافع

✦✦✦✦✦✦

پایم نمی کشد که بیایمقدم قدم

این راهِ منتهی به شبو گریه تا کجاست؟ !

امید روزبه

✦✦✦✦✦✦

تا اطلاع ثانوی ازعشق دم بزن

لطفاً بدون فاصله بامن قدم بزن !

الهام مردانی

✦✦✦✦✦✦

تو هوا نباشه عطر توقدم نمی زنم

تو شدی دلیل زندگیم وزنده بودنم

عاطفه حبیبی

✦✦✦✦✦✦

یک قدم بردار و ازطوفان آذر پس بگیر

برگ هایی را که ازشلاق باران ها ترند

✦✦

که بگویم چقدر می خواهمدر کنارت کمی قدم بزنم

که اگر نیستی چه بهترکه همه شهر را به هم بزنم

پانته آ صفایی

گزیده شعر نو درباره قدمزدن

گهواره تکرار را ترکگفتم

در سرزمینی بی پرندهو بی بهار

نخستین سفرم باز آمدنبود از چشم اندازهای امیدفرسای ماسه و خار

بی آنکه با نخستینقدم های نا آزموده نوپایی خویش

به راهی دور رفتهباشم

نخستین سفرم

باز آمدن بود...

احمد شاملو

✦✦✦✦✦✦

باید کتاب را بست

باید بلند شد

در امتداد وقت قدم زد

گل را نگاه کرد

ابهام را شنید

باید دوید تا ته بودن

باید به بوی خاک فنا رفت

باید به ملتقای درخت و خدا رسید...

سهراب سپهری

✦✦✦✦✦✦

نیامدنش را باور نمی کنم

غیرممکن است

او نیامده باشد

حتماً، حالا

زیر باران مانده است

و ناامید و خسته

در خیابان ها قدم می زند

من به باز بودن درها مشکوکم

رسول یونان

✦✦✦✦✦✦

دست هایت را بی بهانهبه من بسپار

روی یک ریل با من هم قدمشو

تو آن سو من این سو

می خواهم عاشقانه تاانتهای ریل با تو باشم

می دانم یک ریل هموارهیک خط موازیست

می دانم تقاطع ندارد

می دانم جفت شدنی درکار نیست

من فقط به این دلخوشم

که قراراست به موازاتتو قدم بردارم

✦✦✦✦✦✦

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش

آفتابش در دست

خنده بر لب، گل بهدامن، پیروز

کوله بارش سرشار ازعشق، امید

آفتابش نوروز

با سلامش، شادی

در کلامش، لبخند

از نفس هایش گُل می بارد

با قدم هایش گُل می کارد

مهربان، زیبا، دوست

روح هستی با اوست

قصه ساده ست، معمامشمار

چشم در راه بهارم آری

چشم در راهِ بهار

فریدون مشیری

✦✦✦✦✦✦

آدینه ها باید کسی راداشته باشی

تا دستانش را دردستانت بگذاری

و تمام شهر را قدمبزنی

کسی که در کنارش

زمان و مکان را ازیاد ببری...

حاتمه ابراهیم زاده

✦✦✦✦✦✦

چه شب های درازی

اشک در هاون اندوهکوبیدم !

نخوابیدنم را

به پایِ قدم هاینیامده ات بگذار

و خط عمیق پیشانی امرا

به حساب سرنوشت

دروغ نیست !

زن ها همواره

در ساعت عاشق شدن شانمرده اند

روشنک آرامش

گلچین شعر کوتاه قدم زدن

ای حس و حال نو

با من قدم بزن

در ذهن کوچکم

این کهنه های تازه نمارا

به هم بزن

سید علی میر افضلی

✦✦✦✦✦✦

قدم هایت را آهستهبردار

انتهای کوچه بن بستاست

هر طرف بروی

راستات به من منتهی می شود

ثمین پورآذر

✦✦✦✦✦✦

چه بگویم

بی خودی جدی گرفته ایم

عاشقانه های جهان را

این روزها حتی دلی تنگ هم نمی شود

باید خودم را ببرم کمی قدم بزند

امیر وجود

✦✦✦✦✦✦

گاهی وقت ها

دلت می خواهد یکی را صدا کنی

بگویی سلام

می آیی قدم بزنیم؟ !

افشین صالحی

✦✦✦✦✦✦

دست های هم را گرفته بودیم

تو در شب قدم می زدی،

من در تاریکی

گروس عبدالملکیان

✦✦✦✦✦✦

هرچه قدم هایم را می شمارم

به آخر نمی رسم

چه بی انتهاست

شب چشم هات !

رضا کاظمی

✦✦✦✦✦✦

هم لهجه گام های تو

توی شهر قدم می زنم

نیستی وُ

تنها پیاده رو ها

غُربتم را می فهمند

زانیار برور

✦✦✦✦✦✦

بیا هم را دوست داشتهباشیم

هنوز خیابان هایزیادی هست

که باید باهم قدمبزنیم و

شعرهای زیادی ماندهکه نخوانده ایم...

فاطمه صابری نیا

✦✦✦✦✦✦

دو عدد پا و

کمی شهر و

قدم های خیال

تا خود صبح به دنبالتوام

کاش خیابان باشد

علی یزدانی

✦✦✦✦✦✦

با تو قدم زدن را

دوست دارم

به جای خانه

برایت

جاده خواهم ساخت ...

احسان پرسا

شعر و ترانه باموضوع با من قدم بزن

این ابرهای سرخ، این کوچه های سرد

این جاده سپید، این بادِ دوره گرد

اینها بهانه اند تا با تو سر کنم

تا جز تو از جهان صرف نظر کنم

مجنون اگر شکست، لیلی بهانه بود

جهان از اولش دیوانه خانه بود

با من قدم بزن، تنهاتر از همه

اِی مصرعِ سکوت در شعرِ همهمه

با من قدم بزن، چله نشینِ عشق

فرمانروای قلب در سرزمینِ عشق

ته لهجه ملس در کاسه دهن

اِی لَخته انار بر زخمِ پیرهن

با من قدم بزن در برفِ در راستا

اِی بغضِ ناگزیر این بار گُر بگیر

من راهیِ تواَم، با من قدم بزن

همراهِ من بیا تا شهرِ ما شدن

جاده بهانه است، مقصود چشمِ توست

من راهیِ تواَم اِی مقصدِ درست

در برف، چای داغ جهانی ما دوتاست

فنجانِ چایِ بعد، شروعِ ماجراست

این مرد را که باز در تلخیِ غم است

مهمان به قند کن، چایت اگر دَم است

علیرضاآذر

✦✦✦✦✦✦

با من قدم بزن، حالا که با منی

حالا که بغضی ام، حالا که سهممی

با من قدم بزن، می لرزه دست و پام

بی تو کجا برم؟ بی تو کجا بیام؟

دست منو بگیر، کنار من بشین

من عاشق توام، حال منو ببین

از دلهره نگو... از خستگی پرم

بی تو می شینم و روزا رو می شمُرم

هرجا بری میام، دلگرم و بی قرار

بی من سفر نرو، تنهام دیگه نذار

تو با منی هنوز، عطر تو با منه

فردا داره به ما، لبخند می زنه

بی تو برای من، فردا پر از غمه

بی تو هوا پَسه، جهان جهنمه

دست منو بگیر، تو اوج اضطراب

بازم منو ببر با بوسه ای به خواب

با من قدم بزن، تو این پیاده رو

من عاشقت شدم، از پیش من نرو

ترانه سرا: نیلوفر امجدی

✦✦✦✦✦✦

با من قدم بزن با هر دردی که همراته

محکم به اندازه لبخندی که فریادِ آروم زیرخاکستر

با من قدم بزن امشب، با هر چی که توو دستاته

هر کفشی که توو پاته

با من قدم بزن من هوایِ تو رو نفس می کشم

دست بیار به سمتم از کلِ جهان دست می کشم

دلیل بیداری توی شب هایِ منن روزای تو

حرفه ای ترین قاب بسته روی لب های منن گوشایتو

با من قدم بزن رفتن تقدیر پاهاته

سکون مرگ انسان بودنه، حرکت دلیلِ شروعه

یا آیینه رو بشکن، یا فکرارو ازش بکن

با احساس و قدم امشب با من قدم بزن، امشب باش...

✦✦✦✦✦✦

بارون داره هدر می شه بیا با من قدم بزن

دلم داره پر می زنه واسه تو و قدم زدن

وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ می شه باز

نمی دونی تو این هوا چشات چه خوش رنگ می شهباز

دلم هواتو دارهبارونهواتو دارهرنگ چشاتو داره

قدم زدن تو بارونباتوچه حالی داره...

ترانه سرا: فرید احمدی

گروه فرهنگ و هنر وبلاگ گردشگر مدرن

منبع: setare.com

به "زیباترین اشعار درباره قدم زدن" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "زیباترین اشعار درباره قدم زدن"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید