تعزیه خوانی معلولان به عشق عباس(ع)

به گزارش وبلاگ گردشگر مدرن، اینجا بوستان سهند است. بوستانی که میزبان معلولان مؤسسه خیریه رعد شرق بود تا تئاتر عشق یعنی عباس را به اجرا در آورند.

تعزیه خوانی معلولان به عشق عباس(ع)

وبلاگ گردشگر مدرن آنلاین - زهرا اردشیری: با دلهره به جایگاه تماشاگران نگاه می نمایند که هنوز پر نشده است. یکی دستش را نمی تواند تکان دهد و دیگری به یاری صندلی چرخ دار راه می رود. خوب نمی توانند حرف بزنند اما هر کلمه را با قدرت بیان می نمایند. صدای نی سکوت بوستان را می شکند. جمعیت تماشاگر از راه می رسند اما هنوز تعداد آنها خیلی کم است. نمایش آغاز می گردد. صدای کاوه که می آید بغض راه گلو تماشاچی را می بندد.

قصه های خواندنی تهران را اینجادنبال کنید

معلولان احتیاج به حمایت دارند

هر چند نمی توانند خوب راه بروند و حرف بزنند اما پر از استعداد هستند. شاید اگر سر و کارشان به این مؤسسه نمی افتاد سرنوشت آنها هم مثل خیلی از معلولان منطقه ما تنهایی در کنج خانه بود. اما این افراد با وجود تمام محدودیت هایشان دست هایی که به سمت آنها دراز شده بود را فشردند و حالا پیش چشم اهالی منطقه با غرور روی صحنه رفته اند تا نمایش خود را اجرا نمایند. در بین تماشاچی ها نگاهمان به مردی می افتد که روی صندلی چرخ دار نشسته و با دست هایش بازیگران را راهنمایی می نماید.

رضا زمانی نویسنده و کارگردان این نمایش است. او فارغ التحصیل رشته کارگردانی است و می گوید: نمایش عشق یعنی عباس، حال و روز جوان معلولی است که برای شفای دوستش به حضرت عباس(ع) متوسل می گردد. در طول نمایش اتفاق هایی جوان را درگیر خودش می نماید و در آخر قصه متوجه می گردد خودش شفا گرفته است.

او ادامه می دهد: مالک غنمی، شهاب احمدی، نادر صادقی و محمد میدانی از بازیگران اصلی این نمایش هستند که هر کدام دچار معلولیت های متفاوتی هستند. زمانی که خودش از یک سالگی با بیماری فلج اطفال توانایی راه رفتنش را از دست می دهد می گوید: این نخستین نمایش این بچه ها نیست ما کارهای زیادی روی صحنه برده ایم و با استقبال هم روبه رو شدیم. راستش علت انتخاب این افراد برای نمایش از طرف من توانایی های آنها است که متأسفانه جامعه از آن چشمپوشی نموده است. این بچه ها سال ها به علت ترس از نگاه های مردم در گوشه خانه، خودشان را حبس نموده اند. اما حالا در مقابل چشم همین مردم روی صحنه می روند و با اقتدار نمایش اجرا می نمایند.

او می گوید: متأسفانه امروز استقبال خوبی از نمایش نشده است که همین موضوع باعث می گردد انگیزه این بچه ها کمی کاهش پیدا کند چراکه این افراد بیشتر از همه به توجه و تشویق بدون ترحم احتیاج دارند. او از کمبود امکانات و بودجه شکایت می نماید و می گوید: کار با افراد معلول به مراتب سخت تر است حالا اگر امکانات هم به صورت حداقل باشد قطعاً سخت تر هم می گردد. من شخصاً بارها در مصاحبه هایم اعلام نموده ام که ما احتیاج به بودجه داریم. گروه نمایشی ما حتی یک اتوبوس سالم ندارد که بتوان با آن رفت وآمد کرد در حالی که این بچه ها به تجهیزات ویژه معلولان احتیاج دارند. او در آخر می گوید: به نظر من باید از معلولان حمایت کرد تا بدون ترس در جامعه حضور پیدا نمایند.

مؤسسه را دوست دارم

روی جایگاه تماشاگران نشسته است و با صدای عزاداری به سینه می زند. سراغش که می رویم چند دقیقه اول متوجه حضور ما نمی گردد. محمد عابدینی مقدم از اعضای مؤسسه رعد شرق است که حالا برای تماشای نمایش دوستانش اینجا آمده است. خوب نمی تواند حرف بزند و برای شنیدن حرف هایش باید گوش تیز کنی. می گوید: اینجا را دوست دارم چون کوشش می کنیم و همه چیز یاد می گیریم. قبل از اینکه با این مؤسسه آشنا شوم همواره در خانه بودم و فکر می کردم هیچ وقت نمی توانم دوستی داشته باشم. تا اینکه به اینجا آمدم. آقای کاظمی نمی گذارد بیکار باشیم. همواره موسیقی کار می کنیم. کتاب می خوانیم. نمایش اجرا می کنیم. خیلی وقت ها هم ورزش می کنیم. او می گوید 2 سال است که عضو این مؤسسه است و خوشنویسی کار می نماید.

خوشحالم کارهای بزرگ انجام می دهم

بیشتر از دیگر اعضای گروه جنب و جوش دارد. با صدای بلند حرف می زند و دلش می خواهد همه چیز درست سر وقت انجام گردد. روی صحنه که می ایستد با تمام وجودش غرق نقش می گردد و می خواهد برترین باشد. محمد میدانی یکی دیگر از اعضای مؤسسه خیریه رعد شرق است که می گوید: قبل از اینکه به اینجا بیایم می خواستند من را به بهزیستی ببرند. اما آقای کاظمی نگذاشت. الان 3 سال است که پیش آقای کاظمی می آیم و خیلی چیزها یاد گرفته ام.

او که در کودکی پدرش را از دست داده، مدیر این مؤسسه را پدر خودش می داند و می گوید: اگر پدرم زنده بود من را بیرون می برد با من بازی می کرد و کارهای خوب یادم می داد آقای کاظمی تمام این کارها را برایم انجام می دهد و دیگر دلم نمی خواهد بمیرم. از گفتن این جمله اش تعجب می کنیم؛ علتش را که می پرسیم می گوید: هیچ وقت کسی یک آدم معلول را دوست ندارد کسی با ما بازی نمی نماید و حتی در خیابان مردم صورتشان را برمی گردانند. وقتی بچه بودم دوست داشتم بمیرم اما حالا خیلی خوشحالم چون من می توانم کارهای بزرگ انجام بدهم.

زندگی کاوه تغییر کرد

مادر کاوه روبه روی صحنه نمایش نشسته است. گاهی اشک هایش را پاک می نماید و گاهی دعایی زیر لب می خواند و به آسمان نگاه می نماید. کنارش می نشینیم. نمی تواند خوشحالی اش را پنهان کند و فاطمه غنمی می گوید: کاوه به خاطر مشکل مادرزادی عصب دو پایش را از دست داده است. راستش همواره پیش خدا شکایت می کردم که چرا پسر من باید این طور باشد؟ همواره به امید شفای کاوه می خوابیدم. وقتی من آنقدر ناامید بودم طبیعی است که پسرم هم گوشه گیر و ناامید باشد. با هیچ کس حرف نمی زد. از خانه بیرون نمی رفت و این رفتار بیشتر آزارم می داد تا اینکه با این مؤسسه آشنا شدیم. حالا بچه ام محدودیت هایش را فراموش نموده و خانه مان پر شده است از صدای او! کاوه هر روز برای بهتر شدنش کوشش می نماید بیشتر از 25 نمایش اجرا نموده و دیگر با مردم آشتی نموده است. حتی دیدگاهش هم نسبت به معلولیت تغییر نموده و به من دلداری می دهد و می گوید که این خواسته خداوند بوده و حتماً باید این طور می شد. راستش من هم آرام شده ام به خصوص اینکه در این مؤسسه طرز صحیح رفتار با یک فرزند معلول را به ما آموزش می دهند.

تبلیغات کم است

باد شدیدی می وزد اما سخت سر جای خودش نشسته تا نمایش را ببیند. به سراغش می رویم که با لبخند از ما استقبال می نماید. خودش را طیبه عباس نژاد معرفی می نماید. از علت حضورش که می پرسیم می گوید: وقتی سرای محله شاهد اطلاع رسانی کردند که امروز بچه های توانیاب قرار است نمایش اجرا نمایند واجب دانستم که برای تماشا بیایم. برای این کار خودم هم علت دارم اول اینکه این بچه ها احتیاج به حمایت دارند و هر چقدر تماشاچی بیشتر باشد اعتماد به نفسشان بیشتر می گردد و دوم اینکه ما باید از این افراد درس بگیریم که با وجود تمام مسائلشان باز هم شاکر خداوند هستند و از دیگر توانایی هایشان استفاده می نمایند. در حالی که ما با وجود کوچک ترین مشکل دست از کوشش برمی داریم.

او از پایین بودن اطلاع رسانی هم شکایت می نماید و می گوید: متأسفانه برای نمایش این بچه ها هم تبلیغات بسیار کم بوده و هم اینکه ساعت خوبی را در نظر نگرفته اند شاید اگر در ساعت پر رفت وآمد این نمایش اجرا می شد مخاطبان هم بیشتر بودند.

این نمایش تماشا دارد

مثل همواره مسیر رفت و آمدش از بوستان سهند بوده که چشمش به نمایش افتاده است. می گوید: اول نمی خواستم بیایم اما چند لحظه که تماشا کردم سخت تحت تأثیر قرار گرفتم و نشستم. صادق رمضانی می گوید: راستش اگر همین ساعت در همین بوستان یک برنامه دیگر برگزار می شد شاید تعداد تماشاچی ها ده برابر بود اما متأسفانه کسی کار این بچه ها را جدی نمی گیرد. در حالی که هر کدام از ما ممکن است بر اثر یک اتفاق دچار معلولیت شویم. این افراد به ما درس پشتکار و کوشش می دهند و می بینیم چطور از پس محدودیتشان بر آمده اند. او می گوید اجرای یک تئاتر مذهبی به وسیله این افراد نمایش را تماشای تر نموده است.

اینجا خانه معلولان است

مؤسسه نیکوکاری رعد شرق در سال 1383 به همت خیّران منطقه و منطقه های همجوار شکل گرفت. در این سال ها کلاس های آموزشی مختلف برای معلولان جسمی حرکتی و ذهنی آموزش پذیر برگزار نموده است. محمد کاظمی مدیر مؤسسه می گوید: کلاس های این مؤسسه در زمینه هنری فرهنگی و علمی مثل پیکرتراشی، خوش نویسی، طراحی، نقاشی، کامپیوتر، تئاتر، کارهای دستی مثل ساخت تاج های ژله ای است. هدف ما این است که کارآموزان بتوانند در طول 6 ماه تا 1 سال آموزش حرفه یا هنر به آن مسلط شوند تا در سایه این هنر به اشتغال برسند و در جامعه فعالیت مؤثر داشته باشند.

او ادامه می دهد: در طول این سال ها تمام خدمات آموزشی و رفاهی به افراد معلول و خانواده های آنها به صورت کاملاً رایگان بوده و به وسیله افراد خیّر تأمین می گردد چراکه هدف ما ورود این افراد به جامعه است و نمی خواهیم به علت مسائل مالی از آموزش باز بمانند. او می گوید: در سال های اخیر مؤسسه خود را موظف نموده است که روزانه یک وعده غذای گرم هم در اختیار مددجویان بگذارد تا محیط مؤسسه مثل خانه برای آنها دلپذیر باشد.

کاظمی از مشکل نداشتن مکان ثابت گله مند است و می گوید: متأسفانه بزرگ ترین مشکل مؤسسه نداشتن یک مکان ثابت است به صورتی که در 2 سال اول، مستأجر بهزیستی بودیم و ماهانه اجاره پرداخت می کردیم و حالا به همت شهرداری مکانی در اختیار ما قرار گرفته و تا حدودی مسائلمان حل شده است اما مؤسسه ما احتیاج به یک مکان ثابت دارد. او می گوید: مؤسسه ما اهداف زیادی را دنبال می نماید و در حال حاضر کارگروه تئاتر ما جایزه های زیادی دریافت نموده است.

----

*منتشر شده در وبلاگ گردشگر مدرن محله منطقه 14 در تاریخ 1394/08/26

منبع: همشهری آنلاین

به "تعزیه خوانی معلولان به عشق عباس(ع)" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تعزیه خوانی معلولان به عشق عباس(ع)"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید